زندگي معنوي ما مثل بازي شطرنج است اگر لحظه اي غفلت کني چنان کيش و مات مي شوي که راهي به رهايي نخواهي داشت، يا بايد کيش و مات شوي يا کيش و مات کني، شيطان رقيب قدري است دام هاي پيچيده و تو در تويي دارد نبايد در دامش افتاد چرا که معلوم نيست راهي به رهايي باشد يا نه؟ نمي دانم شما چقدر از دست شيطان عصباني هستيد؟ نمي دانم به شما چقدر پيله مي کند تا آخر کاري که نبايد از شما سر بزند؟ من که ديگر از دستش عاصي شده ام يک لحظه نيست که رهايم کند مگر وقتي که کار خودش را کرد و نتيجه دلخواهش را گرفت، وقتي در مقابلش احساس ناتواني مي کنم به خدا مي گويم: خدايا چرا شيطان را آفريدي؟ چرا هر بار شکستم مي دهد؟ بعد با خودم مي گويم خداوند متعال حکيم است کار بيهوده و مضر انجام نمي دهد، اگر من ضعيفم و قاعده را به شيطان مي بازم مشکل خدا نيست مشکل من است و بس. مگر پيامبران و امامان شيطان نداشتند؟ مگر بعضي از همين دوستان ما شيطان ندارند؟ چرا اين خطاهايي که از ما سر مي زند از آن ها سر نمي زند؟ مگر آن ها دلشان نمي خواهد مثلا جلب توجه کنند نماز نخوانند و استراحت کنند و ... پس چرا گوش به شيطان شان نمي دهند؟ زندگي معنوي ما مثل بازي شطرنج است اگر لحظه اي غفلت کني چنان کيش و مات مي شوي که راهي به رهايي نخواهي داشت، يا بايد کيش و مات شوي يا کيش و مات کني، شيطان رقيب قدري است دام هاي پيچيده و تو در تويي دارد نبايد در دامش افتاد چرا که معلوم نيست راهي به رهايي باشد يا نه؟ بايد از دام هايش دوري کرد تا آسوده باشيم و اين مستلزم دقتي ژرف در لحظه لحظه زندگي است .مثلا کسي که موقعيتي را براي زنا فراهم کرده چطور مي تواند آن همه هوي و هوس را کنترل کن يوسف صفتي مي خواهد که از اين دام برهد، اين دام نتيجه آن نگاهي است که کنترل نشد و اين آلودگي را پديد آورد و عواقب شوم دنيوي و اخروي آن دامن انسان را تا قيامت خواهد گرفت. کارهاي نيک و بد به وضوح براي ما تصريح شده اند اگر گاهي مي بينيم که از کار ناشايستي که انجام مي دهيم خوشحاليم به خودمان تلنگر بزنيم که اين شيطان است با پناه بردن به خدا و جبران سريع اشتباهمان تو دهني محکمي به شيطان بزنيم کم کم ضعيف مي شود و ما به راحتي در تمام زمينه ها با ياري خداوند متعال مي توانيم مغلوبش کنيم.
با شيطان چکار کنيم؟
گفتيم که شيطان کارش را خوب بلد است ما هم بايد ورزيده شويم، اما چگونه؟ تنها راه مطمئن و تضميني راهي است که آفريننده ما و رقيب ما نشان مي دهد، خداوند متعال در قرآن کريم بارها و بارها ما را از شيطان و اوامرش بر حذر مي دارد تا در دامش نيفتيم به چند مورد اشاره مي کنيم :
۱. دشمني شيطان: «إنَّ الشَّيطانَ لَکُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً»؛۱ «شيطان دشمن شماست ، پس او را دشمن خود بداريد.» اگر به باور خود برسانيم که اين ملعون دشمن ماست از او دوري مي کنيم همانطور که از يک بيماري خطرناک يا يک حيوان درنده دوري مي کنيم ،نه اين که از صبح تا شب چون غلامي حلقه به گوش در خدمتش بوده اطاعت امر کنيم.
۲. مراقبت بر فريب نخوردن از شيطان: «يا بَنِي آدَمَ لاَيفْتِنَنَّکُمُ الشَّيطانُ کَمَا أخْرَجَ أبَوَيکُم مِنَ الجَنَّةِ»؛۲«اي فرزندان آدم![مراقب باشيد] شيطان فريب تان ندهد چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بيرون راند.»
۳. صف آرايي در برابر وسوسه هاي شيطاني: عن امير المؤمنين(ع) أنَّهُ قالَ: «صافُوا الشَّيطانَ بِالمُجاهَدَةِ وَاغْلِبُوهُ بِالمُخَالَفَةِ ۳؛ در برابر شيطان براي جنگ با او صف آرائي کنيد و با مخالفت بر او چيره شويد.»
برخي ابزارهاي شيطان در گمراه ساختن انسان
براي مبارزه با شيطان بايد ابزارها و کلک هايش را بدانيم در غير اين صورت شکيت خواهيم خورد.
۱. به فراموشي انداختن: «وَإمَّا ينْسِينَّکَ الشَّيطانُ فَلا تَقعُدْ بَعدَ الذِّکري مَعَ القَومِ الظَّالِمينَ»؛۴ «و اگر شيطان تو را به فراموشي انداخت، پس از توجه، ديگر با ستمکاران منشين.»
۲. دشمني و کينه انداختن در دل ها: «إنَّما يريدُ الشَّيطانُ أنْ يوقِعَ بَينَکُمُ العَداوَةَ وَالبَغْضاءَ»؛ ۵ «به درستي که شيطان مي خواهد بين شما کينه و دشمني اندازد.» فکر مي کنيد اين همه اختلاف در جامعه از کجا ناشي مي شود سر کوچک ترين مسائل چنان در گوش ما و طرف مقابلمان هم زمان زمزمه مي کند تا بذر کينه را که کاشت با تلقينات بعدي آبياريش مي کند و بارورش مي سازد تا چون پيچکي سمي تمام وجود ما را مي گيرد .در مواقع اختلاف بايد به خدا پناه برد و سعي کنيم سريعا اشتباهات ديگران را ببخشيم و اصلا در خاطرمان نگه نداريم تا به کينه مبدل نشوند.
۳. تزيين اعمال ناپسند: «فَزَينَ لَهُمُ الشَّيطانُ أعْمَالَهُم وَهُوَ وَلِيهُمُ اليوْمَ وَلَهُمْ عَذابٌ أليمٌ»؛ ۶«شيطان کردار ايشان(امت هاي پيشين) را در نظرشان زينت داد، پس او امروز دوستدارشان است و براي آن ها عذابي دردناک است.» کارهاي نيک و بد به وضوح براي ما تصريح شده اند اگر گاهي مي بينيم که از کار ناشايستي که انجام مي دهيم خوشحاليم به خودمان تلنگر بزنيم که اين شيطان است با پناه بردن به خدا و جبران سريع اشتباه مان تو دهني محکمي به شيطان بزنيم کم کم ضعيف مي شود و ما به راحتي در تمام زمينه ها با ياري خداوند متعال مي توانيم مغلوبش کنيم. مثلا مي بينيم دروغي مي گوييم و ديگري را فريب مي دهيم اسمش را مي گذاريم زرنگي و مدت ها از يادش ذوق زده مي شويم در تمام اين مدت شيطان در وجود ما در حال جولان است و خدا مي داند در نهايت اين نقشه شومش چه اتفاقاتي دامن ما را خواهد گرفت. کسي که موقعيتي را براي زنا فراهم کرده چطور مي تواند آن همه هوي و هوس را کنترل کن يوسف صفتي مي خواهد که از اين دام برهد، اين دام نتيجه آن نگاهي است که کنترل نشد و اين آلودگي را پديد آورد و عواقب شوم دنيوي و اخروي آن دامن انسان را تا قيامت خواهد گرفت.
۴. وعده هاي دروغين: «يعِدُهُمْ وَيمَنِّيهِمْ وَما يعِدُهُمُ الشَّيطانُ إلاَّ غُرُوراً»۷؛«[شيطان] وعده شان مي دهد و به آرزو کردن وادارشان مي کند و جز فريب، شيطان وعده شان ندهد.»
۵. ترساندن از فقر: «... اَلشَّيطانُ يعِدُکُُمُ الفَقْرَ»؛ ۱۵۵«شيطان به تهي دستي وعده تان مي دهد.»
۶. وسوسه: «مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الخَنَّاسِ * الَّذي يوَسْوِسُ في صُدورِ النَّاسِ»۸؛ «از شر وسواس خناس(شيطان) که در دل هاي مردم وسوسه مي کند.»
۷. يادآوري شهوات، لذت هاي زودگذر و آرزوهاي بلند: عن الامام الرضا(ع) أنَّهُ قالَ: «إنَّ إبْليسَ لَهُ خُرطُومٌ کَخُرطُومِ الکَلْبِ واضِعَةٌ عَلَي قَلْبِ ابْنِ آدَم يذَکِّرُهُ الشَّهَواتِ وَاللَّذَّاتِ وَياْتيهِ بِالأمانِي وَيأتيهِ بِالوَسوَسَةِ عَلَي قَلْبِهِ يشَکِّکُهُ في رَبِّهِ فَإِذا قالَ الْعَبْدُ: «أعوذُ بِاللهِ السَّميعِ العَليمِ» أخْرَجَ خُرطُومَهُ مِن قَلبِهِ ۹؛ براي شيطان پوزه اي است مانند پوزه سگ که آن را در دل آدمي مي نهد و او را به ياد شهوات و لذت هاي نفساني مي اندازد و او را سرگرم آرزوها مي کند و وسوسه را در قلب او مي افکند که در نتيجه او را نسبت به آفريدگارش در شک و ترديد واقع کند و هر گاه که آن بنده بگويد: پناه مي برم به خداوند شنواي دانا، خرطومش را از قلب او بيرون مي کند.»
ابزار شيطان
روزي شيطان به صورت پيرمردي در آمد و نزد حضرت سليمان(ع) رفت. حضرت سليمان (ع) از او پرسيد: «تو با امت موسي(ع) چه مي کني؟» گفت: «حب دنيا را بر دل هايشان مي اندازم.» پرسيد: «با امت عيسي عليه السلام چه مي کني؟» گفت: «آنها را با تثليث و شرک، اغواء خواهم نمود.» پرسيد: «با امت خاتم النبيين(ص) چه مي کني؟» گفت: «آن ها را وا نمي گذارم تا درهم و دنيا را برايشان محبوب تر از لااله الا الله قرار دهم.» ۱۰
دوزخ است ابليس و دوزخ اژدهاست
کو به درياها نگردد کمّ و کاست
هفت دريا را در آشامد هنوز
کم نگردد سوزشش آن خلق سوز
پي نوشت ها :
۱) فاطر/ ۶.
۲) اعراف/ ۲۷.
۳) بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۹۰.
۴) انعام/ ۶۸.
۵) مائده/ ۹۱.
۶) نحل/ ۶۳.
۷) نساء/ ۹.
۸) بقره/ ۲۶۸.
۹) ناس/ ۴ و ۵.
۱۰) بحار الانوار، ج۶۷، ص۴۹.
۱۱) عبدالحسين دستغيب، داستان هاي شگفت، تهران، انشارات صبا، ۱۳۶۰ ش، ص ۱۹۵.
نويسنده: محمدي